شمال نیوز: هر جغرافیایی در دل خود رازهای بسیار دارد . اسطوره ها ، نمودها و حکایتهایی که در پاره ای اوقات بخشی از هویت آن خاک می شوند و یا به آن خاک هویت می بخشند .

اما حیف و دریغ از آن روز که قحط الرجالی دامن گستره ای از سرزمینی را بگیرد ، این پدیده صرفا از نبودن های پی در پی حاصل نخواهد آمد ، ادله مختلفی در ایجابی و سلبی شدن آن نقش دارند .

ساری همواره مردان مردی داشته که در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی داستان زندگی یک شهر را رقم زده اند.روزی کاروان المپیک ایران از آن سوی آبها بر میگردد و تنها مدال آور این اردو یک ساروی است ؛ عسگری محمدیان . روزی تاریخ سنجاق می شود به حکایت  مردان تاریخ  ساز ، شهید علی دوامی 19 رمضان می آید و 19 رمضان فریاد انالحق سر میدهد.

اما شما را در یک نقطه تاریخی ساری نگه می دارم . سال 1390، سالی که مردم ساری به همراه و همپای تمام مردم ایران قرار را بر این گذاشته بودند که پارلمان نشینان تصمیم ساز را انتخاب کنند . داستان انتخابات ساری را که ورق میزنی ، فصلهای خاطراتش از مردانی سخن دارد که مستقیم و غیر مستقیم تنه به تنه بزرگان کشوری می زدند و بعضا و اکثرا در نقاط  عطف تصمیم گیری  بزرگ کشوری حضور داشتند .

اما زمستان 90 ساری  ، نه  دیگر  ، عزت ا... دامادی را داشت ؛ مردی که به خوبی راه رسیدن از شهرداری به خانه ملت را بلد بود و نه سید مسیح سلیم بهرامی را داشت ، هم او که _ شاد باش ای شهر ساری هایش _ وام گرفته از ملک الشعرای بهار زمزمه یارانش بود و از سویی نه کردان ؛ مرد  مأموریتهای  دشوار را که ای کاش حاج علی کردان در دام انحرافیون احمدی نژادیسم نمی افتاد و برق تیغ برنده کینه چشمان ِ  بعضی ها را نمی آزرد.

عباسعلی بهاری سکوت پیشه کرده بود ، حاج حسین روزبهی دوباره به معلمی روی آورده بود و در خلوت خویش فرازهای نهج البلاغه می خواند و در چاهِ دل خویش گله از بی اخلاقی ها می نمود . شیخ حسن شجاعی اصلا میلی به ساری نداشت و پایتخت نشین شده بود .اسفندیار عشوری ها و مجید حسین زادگان ها هم که پشت سد خرداد 88 به نوشتن دفتر خاطراتشان روی آورده بودند .

در نبودِ این ها همه ، فضا برای جوانترها و بعضا آنهایی که گفتمانی دیگر را طرح نمودند  ، بازتر شد . فرزند عزت دامادی پیشتر و در انتخابات شورا با شعار در اندیشه عزتی دوباره برای ساری پای به عرصه انتخابات گذاشته بود و پس از موفقیت انتخاباتی از همان ابتدا عزم صندلیهای سبز را در سر می پروراند . او که تمامِ تلاش خویش را برای احیای نوستالوژی پدر به کار بسته بود . در سال 90 با به حاشیه راندن یاد پدر ، از نسلی می گفت که پای حرفش می ایستد و خود را نماینده نسل جوان خطاب کرد ، خلاصه آنکه یارانِ پدر شکست انتخابات مجلس ششم را جبران نمودندو پوسترهای رنگارنگ کار خود را به خوبی به سرانجام رساندند .

اینک پس از سه سال از آن روز کسی که در پی عزتی دوباره برای ساری بود ، فریاد بر می آورد که سه سال مرا سانسور کردند ،  به جای نوشتن نام مار بر تخته ، شکل مار بر تابلو می کشد و متوقع است که مردم باور کنند که بنرهای مزین بنام عزت دامادی را نه دوستان آقای نماینده ! که آنان که چشم دیدن او را ندارند ، پاره نمودند . ساعت بر مچ می بندد  و کرنومتر زمان می گیرد که در 17 دقیقه بنر مرا پایین آوردند.

جناب آقای مهندس که از الان در پی گرفتن دکترای واقعی خود هستی ، کاش از همان ابتدای پوشیدن لباس خدمتِ وکالت این مردم در پی آن بودی که نماینده واقعی آنان باشی. نه نماینده ژورنالها و نه نماینده مرکز آمار ایران و نه نماینده کمپین نه ! به سریال پابتخت .

جوانی عیب نیست بلکه ذو وجهین اقبال است و و شهامت اما شما آن زمان که می بایست، نماینده نسل جوان شهرت باشی ، در دفتر آقای خاصِ حاشیه   فوتبال ایران اردو زدی و از همان نخستین روزها چرتکه در دست داشتی ، گرفتن امضاهای وزرا شاید برای شما لذت بخش بود ولی برای جوانان بی کار ساروی نان نشد . آقای نماینده کلنگ اشتغال زایی شما از همان دوران شورای شهر زنگ زده بود ، دیر از خواب بلند شده اید.

گفتنی ها از همان 7 خرداد 91 کم نبودند ، اما شما برای ایفای نقش نمایندگیِ نام بزرگ ساری کم بوده اید. نگارنده دلسوزانه از شما خواهشمند است تمام همت خویش را در همین یک سال باقی مانده بر آن قرار دهید  که عزت ِ عزت دامادی را حفظ نمایید ، مردم ساری خود به خوبی از پس حفظ عزت ساری بر خواهند آمد.

باور ندارید ؛ گوش بسپارید :

آنزمان که شما خوشوقت بودید که لوحی به نشانه مشاور زیباسازی معاونِ قالیباف بدست دارید ، مردم ساری زمانشناسانه ، عزت ساری را در حضور دکتر روحانی در مسجد جامع شهر حفظ نمودند. شما به فکر عزت ساری نبودید ، دل در گرو بدل شدن حکم مشاور زیباسازی یکی از یارانِ قالیباف به معاون وزیر شدن ِ احتمالی یکی دیگر از یاران قالیباف داده بودید.

مهندس دامادی  شما در داستان پادگان ساری ، عزت ساری را به منافع حزبی و محفلی مدیریت قبلی شهری ترجیح دادید. نماینده محترم شما در داستانِ 2 پل برگ وتأثیر گذار ساری ، عزت ساری را به منافع 2 استاد بابلی ترجیح دادید.

آقای دامادی شما ترجمان ِ پوپولیسم در ساری بودید ، لطفا پز عملگرایی سرهنگ قالیباف را به مردم فهیم ساروی ندهید و اصلا در سپهر سیاست ایران قالیباف کی و کجا پراگماتیسمی خود را ثابت نموده است. قالیباف مفتخر به اجرا ی شویی بود که دو بار در آزمون سخت مردمی ، نه !! بزرگ را شنید.

گرچه معتقدم جز آمار سازی با کاغذ و قلم و گرفتن امضاهایی  که بیشتر امضای یاد گاری بود تا قلم موثرِ منتهیِ به تغییر در ساری ،کار دیگری نکردید که الان گزارش عملکرد دهید . پس رندانه پروژه مظلوم نمایی خود را در 7 خرداد رقم زدید تا نداشتن گزارش عملکرد سه ساله را به پای سانسور قربانی کنید.

آقای مهندس ! مردم را جیگر فرض ننمایید ، همان دوستان ِ اسپانسری که خودروی لوکس پس از انتخابات مجلس را   برای شما خریدند ، خوب آگاهند که چطور رپرتاژ روزنامه کشوری برای شما بگیرند اما گرفتن رپرتاژ را چه حاصل ! که چیزی جز عکس های آتلیه ای ژورنالیستی ندارید که کادرهای آن را پر کنید.

رفتن پادگان را به کذب هدیه عید به این مردم عاشق دادید ، کجای دیوار این پادگان یک متر که نه ، یک وجب عقب رفت. آقای مهندس عزت پدرتان را خوب حفظ نمایید ، مردم ساری خود خوب آگاهند که چه زمان و چطور و به دست توانای چه کسی دیوار پادگان را  ، نه که عقب بلکه بطور کلی بردارند.

آقای نماینده مراسم بزرگداشت مرحومها و زنده یاد ها  را کوتوله ها از رونق نمی اندازند بلکه این فرزندان نا خلف اند که با بی تدبیری از جشن ازدواج هزار زوج جوان گله میکنند ، فکر نمیکنم روح بزرگ ابوی شما از این اتفاق نیکو ناراحت باشند.

آقای نماینده بر خلاف شما که در دانشکده به ورقه نمره میدادید نه به عملکرد ، مردم ساری سخت در این دوره تصمیم گرفته اند که به عملکرد نمره دهند نه به نامه های پی در پی مزین به افراد نامی کشور .

ای وای بر ما که نماینده ما خود به اقرار فریاد بر می آورد که انگار در مازندران 1-12 نماینده داریم ؛ عزت پدرتان هیچ وقت سانسور نشد ، شما را به خدا عزت مردم ساری را رها نمایید.

مردم  پویا ،آگاه و با تدبیر ساری با حمایت از آنانیکه به عمل و نه به شعار ، عزت شهرشان را اعتلا می دهند ، بر می گزینند ، شما عزت آن مرحوم را کم نکرده ، آبروی خویش خداقل در این یکسال باقی مانده محفوظ بدارید .

آری برادر جنس خوب همیشه خریدار دارد اما :

در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس  بازار خود فروشی از آنسوی دیگر است  .